بیوگرافی کامل پریناز ایزدیار
پریناز ایزدیار بازیگر زن ایرانی متولد 8 شهریور سال 1364 در بابل استان مازندران است. وی در رشته گرافیک در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شده است و در کنار خود یک خواهر و یک برادر دارد که جفتشان پزشک هستند و پدر شونم وکیل است.که دبستان را در بابل درس خوانده و از مقطع راهنمایی به همراه خانواده به تهران نقل مکان کردند. طبق گفته های ایشان عاشق خوابیدن هستند و گیاه خوار نیز میباشند.
پریناز ایزدیار با سریال پنجمین خورشید به کارگردانی علیرضا افخمی وارد عرصه بازیگری به صورت حرفه ای شد و بعد از آن با سریال زمانه و با فیلم های ابد و یک روز و سریال شهرزاد توانست به اوج شهرت برسد.
ازدواج
خانم ایزدیار ازدواج نکرده و مجرد هستند و درباره علت ازدواج نکردنشان میگویند: ازدواج کردن را دوست دارم، بخصوص که عاشق بچه هستم و عاشق تجربه کردن احساس مادری اما فکر می کنم ازدواج یک پختگی لازم دارد که من هنوز به آن نرسیده ام این پختگی دوطرفه است هم زن و هم مرد باید به جایی رسیده باشند که مسئولیت یک زندگی را دونفری به دوش بکشند.
عاشق بازیگری ولی مخالفت خانواده
پدر و مادرش مخالف سرسخت بازیگری اش بودند، برای همین شرط گذاشتن اول یک رشته غیر از بازیگری بخواند بعد برود دنبال بازی، برای همین علارغم علاقه اش در رشته گرافیک تحصیل کرد، در همان دوران دانشجویی به پیشنهاد یکی از دوستانش در تست فیلم بازی خطرناک حسن هدایت در سال 1386 شرکت کرد و قبول شد در این فیم نقش مکمل بازی کرد اما بدلایلی هیچ وقت اکران نشد.
بعد از بازی سکال و نیم به مطالعه در مورد بازیگری پرداخت و در این بین با دانشجوهای بازیگری تمرین کرد و بدون کلاس بازیگری برای بازی در تله فیلم همان روز دعوت شد که بعد از آن روی غلتک افتاد.
مدل بودن
قبل از شروع بازیگری در زمان دنشجویی در یکسری از شوهای اسلامی بعنوان مدل پوششی مانتو و روسری شرکت میکرد و بحث مدل بودن وی هم از همین شوهای اسلامی بود
عاشق فست فود
عاشق فست فود هستم ولی خیلی سعی می کنم کمتر بخورم چون می دانم چیز خوبی نیست و در بیشتر مواقع خودم را برای نخوردن کنترل می کنم اما گاهی مجبور می شوم وقتی غذای خانگی ندارم و عجله دارم فست فود می خورم.
عاشق دریا و موسیقی
من عاشق دریا هستم، رفتن به دریا و قدم زدن در ساحل حالم را واقعا خوب می کند به همین خاطر، هروقت که فرصتی پیش می آید و به خانه پدری ام می روم، هنوز نرسیده سراغ دریا را می گیرم وقتی با دریا چشم در چشم می شوم و صدای موج هایش را می شنوم و به شکوه بی پایان آب می نگرم، حس می کنم تمام مشکلاتم حل شده و آرامش پیدا کرده ام. خیلی دوست داشتم که موسیقی کار کنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه بی استعداد بودم و یا شاید به آن شکل جدی و حرفه ای دنبالش نرفتم درباره سبکهای مورد علاقهام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبک خاصی نیستم هر آهنگی که خوب باشد را می شنوم.
مهاجرت های بسیار
دوران کودکی من در شهر ساری گذشت و من در این شهر به مدرسه رفتم، اما در دوره راهنمایی مجبور شدیم به تهران بیاییم و من در تهران به مدرسه رفتم، ولی برای گذراندن دوره دبیرستان شرایط کاری پدرم دوباره تغییر کرد و ما به بابل رفتیم. در همان دوران از این که می دیدم دوباره بستری فراهم شده و من به شهر پدری ام بازگشتم، بسیار خوشحال بودم، اما این خوشحالی زیاد ادامه دار نشد چون دوباره شرایط کاری پدرم تغییر کرد و ما باید به تهران می رفتیم. بعد از گذشت چند سال وقتی کار پدرم در تهران تمام شد دوباره زمزمه هایی برای بازگشت مطرح شد و در نهایت آنها تصمیم گرفتند به شمال بازگردند، اما این بار من دیگر به شمال بازنگشتم و در تهران ماندگار شدم.