بدون دیدگاه

اندیشه پاتریک گدس

پاتریک گدس یک اندیشه گر جغرافیدان ، جامعه شناس ، گیاه شناس، زیست شناس ، اقتصاددان و بوم شناس بود

در سال 1854 در بالاتر  ( Balater ) اسکاتلند پا به عرصه وجود گذاشت.

به تدریج به حیطه طرح و برنامه ریزی منطقه ای و شهری جلب شد و در شهر ادینبورگ ( Edingbourg  ) ،

مرکزی جهت مطالعات برنامه ریزی شهری و بحث های اجتماعی ترتیب داده

فعالیت های برنامه ریزی شهری خود را با نوسازی زاغه ها در این شهر آغاز کرد .

او در سال 1920 تا 1923 استاد بمبئی هندوستان در رشته شهر سازی و جامعه شناسی شهری شده

و مطالعات خود را در این سال ها روی برنامه ریزی شهری متمرکز نمود .

وی مدرسه عالی شهرسازی بمبئی را بنیان گذاری کرده و در طول سال های 1924 تا

1925 برای حدود 50 شهر در فلسطین و هندوستان طرح شهرسازی و برنامه ریزی شهری ارئه نمود .

وی تمام عمر خویش را صرف مطالعه تکمیل و تکمیل دانش خویش در بسیاری از عرصه های مختلف نمود

و نظریات با ارزشی در برنامه ریزی شهری و منطقه ای ارائه کرد . او در نهایت در سال 1932 در سن 78 سالگی در گذشت.

نقطه نظرات مهم گدس عبارتند از :

1 – شهر یک پدیده ارگانیک و کیفی است ، شهر و محیط طبیعی آن باید به وحدت برسند .

2 – شهر بریده از  تاریخ و فرهنگش نمی باشد ، لذا شناخت عمیق تاریخ گذشته و فرهنگ

اجتماعی شهرها ضروری است . گدس از طرفداران پر شور حفظ سنت های معماری و فرهنگی

و مخالف سرسخت تحمیل شهر سازی غربی به دیگر تمدن هاست .

3 – نباید فقط به مسائل جاری شهر و منفعلانه برخورد کرد ،

بلکه قبل از هر گونه اقدامی می بایست به شناخت مسائل حال و آینده شهر پرداخت .

4 – نظریه جراحی محتاطانه او بر این فرضیه استور است که هر اندازه درک ما نسبت به روح شهر

و جوهره تاریخی و حیات پیوسته آن بیشتر باشد ، زندگی شهری را بیشتر لمس خواهیم کرد .

5 – شهر جدا از جامعه نیست ، لذا شهر سازی پیوسته و متداوم و قابل انعطاف همزمان با روند

مطب پیشنهادی :
ارزش مقام معلم در کشورهای جهان:

پیشرفت های فرهنگی و فن آوری را پیشنهاد می کند .

6 – تخریب نابخردانه بافت های قدیمی ، هویت فرهنگی را نابود می سازد .

7 – طرح جامع موفق ، طرحی است که معماری و شهر ، تبدیل به یک واحد تجزیه ناپذیر گردند .

او در شهر های قدیمی ، ساختمان ها و بناها را به صورتی ساختاری جدائی ناپذیر و در هم

بافته تلقی می کرد که به خاطر عادت غربی ها به نظم ماشینی به ظاهر نامنظم می نماید .

8- شهر برای مردم طراحی می گردد و بنابراین باید از نقطه نظرات آنان      سود جست .

9-  پذیرش برنامه ریزی ارگانیک ( البته نه به مفهوم بی نظم ) ، بلکه ارگانیک خود دارای نظمی پیچیده است .

10-  ارائه الگوی واحد برای کل شهر ها امکان پذیر نمی باشد ، بلکه  هر شهر باید الگوی متفاوت و خاص خود را داشته باشد .

11- فعالیت شهر سازی یک همکاری میان رشته ای است .

12-از نظر گدس ، همانند فرهنگ گراها ، تاریخ ، نقش اساسی دارد .اما گدس بر خلاف فرهنگ گراها ،

اصالت موقعیت معاصر را غیر قابل چشم پوشی می داند و اعتقاد دارد ، امروز ، گسترش و دگرگونی گذشته است

و نه تکرار آن

دیاگرام گدسTHE GEDDES DIAGRAM

دیاگرام پاتریک گدس به صورت یک جدول 36 خانه ای است که به چهار بخش 9 خانه ای تقسیم شده است.

((Geddes,1945, 195 سمت چپ بیشتر برای سیمای منفعل و تاثیرپذیر زندگی است و سمت راست بیشتر بخش فعال

این قسمت ها دربرگیرنده بخش های اصلی زندگی انسان می باشند: جنبه ارادی و غیرارادی دنیای بیرون و جنبه

غیرارادی و ارادی دنیای درون. هر کدام از این ها به مانند یک ماشین فکرکردن  هستند.

ترکیب عوامل فرهنگی و روانی با عوامل زیستی و فیزیولوژیکی

گدس از این معادله برای بیان فرمول مراحل زندگی که به جای ENVIRONMENT,FUNCTION, ORGANISM  از

PLACE ,WORK, FOLK استفاده کرد.

پاتریک گدس و اندیشه های او

او ناتوانی این مدل را درک کرد و آن را با اضافه کردن جنبه های درونی و ذهنی دنیای درون و بیرون گسترش داد.

ولی ایده اولیه فرمول تغییری نکرد وی نشان دهنده دو جنبه فعال و منفعل است.

مطب پیشنهادی :
با همکار حسودمان چکار کنیم

او بین FOLK BEING ACTED و FOLK  ACTING  تفاوت قائل  بود.

او به عنوان یک زیست شناس از فاکتورهای زیست شناسی و فیزیولوژیکی که پنهان بودند، آگاه بود

و به عنوان یک جامعه شناس از فاکتورهای فرهنگی و روانشناسی.

در نتیجه او تمام این موارد را در دیاگرامش وارد کرد.

اهمیت کار پاتریک گدس در توسعه یک شکل جدید از تفکر و ایجاد اصولی جدید می باشد.

کار گدس توضیح یک جهان جدید می باشد.و تفکرات او به صورث جدا از احساساتش قابل درک نیست.

تفکرترکیبی و تفکر تحلیلی-تجزیه ای- اندیشه نو

به نمودار گدس باید به عنوان واسطه بیانی نگاه کرد نه  یک فرمول, که ابزاری است جهت حیات بخشیدن

و ترکیب تصاویر ایستا و مجزای اندیشه ما. این دیاگرام تضاد میان دو تفکر را شرح می دهد:

تفکر تحلیلی و تفکرترکیبی.که فهمیدن این بنیاد دو قطبی یگانه عملکرد این دیاگرام است.

تفکر تحلیلی جهانی از حقایق عینی را در خود دارد.

این تفکر اتفاقات دنیا را به صورت کنش و واکنش میان قسمت های درونی آن می بیند

این تفکر  صرفا تحلیلی، حس کلیت را گم کرده و  یکپارچگی حیاتی را  مورد غفلت قرار می دهد

و یکپارچگی آنها از بین می رود. واقعیتی که با تحلیل قسمتهای ایستا تشخیص داده می شود

حتما به سمت یک عقیده مکانیکی و غیر واقع بینانه  هدایت می شود.

که ساختاری سست برای تفکرات جامع شکل میدهد شکل اندیشه ترکیبی در طرف مقابل وجود دارد

و برگردان اندیشه تحلیلی و فقط برای راه تحلیلی اندیشه فراهم نشده است.

این تنها برای انجام ترکیب پویا لازم نیست،

بلکه برای تکمیل و هماهنگی تحلیلی- تجزیه ای لازم است.

شکل ساختارنگر و ترکیبی متمم و مکمل شکل تحلیلی است و این دو با هم  کار میکنند

به عنوان شکلی یگانه از اندیشه هستند. گدس احتیاج به اشکال ترکیبی را متوجه شد و

روشی ساده برای بیان هماهنگی ازدست رفته، اما ضروری از عوامل تجزیه شده را استنتاج نمود.

و این دو جنبه متفاوت و در عین حال مجتمع را در نمودار خویش نشان داده است.

مطب پیشنهادی :
روشی برای دور کردن پشه ها و حشرات موذی

کمک های او در تحقیق برای قواعد اصلی و زیربنایی هماهنگی و یکپارچگی مورد نیاز رشد

و ترقی شکل ساختارنگر اندیشه است. ما در فکر تحلیلی که باعث به وجود آمدن گسترشی عظیم می شود

ماهر و پخته شده ایم. گسترش بدون تکمیل تنها فروپاشی است، بدون تضاد اصول تکمیلی رشد

ساختارنگر بدون شکل و بی ثبات است. تفکر تحلیلی و ساختارنگر با هم کار می کنند

تا یک زندگی متحرک از شکلی واحد از اندیشه را به وجود آورند

دنیای خارج و دنیای درون

در جهان خارج ما در خانه و باغ، میان روستا و شهر و کشور سفر می کنیم و به مشاهده آن ها می پردازیم.

اما دنیای باطنی و جهان درون با چشم ظاهری دیده نمی شود و ما با احساسمان آن را درک کرده و می بینیم.

ما تقریبا هر دو جهان را می شناسیم و هر دو جهان را می توانیم در ذهن خود تداعی کنیم.

در اینجا ما کل چرخه عملکرد را می بینیم. جهان خارج و جهان باطنی را به خاطر می آوریم،

اما تنها با دیدن یا یادآوری کردن راضی نمی شویم، ما به طور عمیق تری به درون دنیا رفتیم.

ما قدمی در این دنیا برداشتیم، هنگامی که شروع به فکر کردن و نقشه کشیدن کردیم

و بعد برای به انجام رساندن نقشه هایمان به دنیای خارج برگشتیم.

در نتیجه با آمدن این بهار، باغ جدید احساساتی جدید در شما به وجود می آورد.

شما ابتدا احتیاجات را می بینید و بعد توانایی زندگی کردن پیدا می کنید و

در دنیای باطنی به خوبی دنیای خارجی فعالیت می کنید. (Geddes,1945, 207-208)

بنابراین می توانیم یک دنیای کاملا شاد را در هر چهار قسمت داشته باشیم.

دیدی زیبا، ذهنی روشن، با امید و هدف دار نسبت به سال های دیگر.

نه تنها بیشتر لذت می بریم، بلکه بیشتر انجام می دهیم، بیشتر نقشه می کشیم و بیشتر فعالیت می کنیم.

اینها چهار اصل زندگی ما هستند و این چهار اصل می تواند کل چرخ زندگی یک فرد را بچرخاند.

 

 

درباره ادیسون و مادر چ میدانید؟؟
محتوای پیشنهادی
Tags:

پست های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست