زمانی که فرزندانمان کوچک اند، نسبت به رفتار های اشتباه آنها صبرمان بیشتر است
و در کنار خنده هایش، اشک هایش را هم تاب می آوریم،
در کنار تمیزی و عطر و بویش، کثیفی و بوی تعفن کهنه یا پوشکش را تحمل می کنیم
و در کنار سلامت و شادابی اش، بر بیماری و ناخوشی او صبر می نماییم و…
اما وقتی بزرگ تر می شود، به جای اینکه صبرمان بیشتر شود
برعکس اندک میشود و دیگر آن ها را بر نمی تابیم.
وقتی مرتکب اشتباه می شوند با تندی به آن ها می تازیم و سرزنش و توبیخشان می کنیم،
در حالی که وقتی کوچک بودند و روی لباسمان خرابکاری می کردند
در عین ناراحتی می خندیدیم و بعد از تمیز کردنش، لپش را محکم بوسیده و نوازشش می کردیم.
چرا با بزرگ شدن آن ها صبر ما کمتر می شود؟
علت آن است که وقتی کوچک اند تقریبا همه ی اشتباهات آن ها را غیر عمد و سهوی می دانیم
و مقصر قلمدادشان نمی کنیم، ولی از سنی که زبان باز می کنند
کم کم بیشتر اشتباهاتشان را عمدی و اختیاری می دانیم و زمانی که به نوجوانی می رسند،
تمام رفتار هایشان را برنامه ریزی شده و عمدی تلقی میکنیم و بر آن ها برچسب توطئه گر و حیله گر می زنیم.
خطای ما در این است که رشد عقل را در فرزندانمان دلیل بر این می دانیم که آن ها نباید
خطایی مرتکب شوند و مانند فرشته ها پاک و بی عیب باشند..